00:00
00:00
00:01
Transcript
1/0
فصل 18، کتاب اول ساموئل، پس از پیروزی داود بر جلیات. میادارید که پیروزی بر جلیات به خاطر ایمانی بود که داود داشت. به وعده و فرمان خداوند. خداوند وعده داده بوده که در شرایط خاصی از قوم خودش دفاع میکنه و پیروزی رو به اونا میده بر تمامی دشمنانشون و داود ایمان داشت به این مطلب و بر اساس این ایمان و بر اساس اقتداری که در کلام خداوند بود در کتاب تصنیه یعنی حمایت خداوند از قوم خودش داود عمل میکنه و همچنین اینکار انجام میده چون قبلن تشویق شده بود خداوان به اون پیروزی داد بود بر شیر و بر خرس اتفاقی که یک بار روی داد بود زمانی که از گله پدرش نگهبانی میکند و کنون در فصل 18 آیه یک چونین میخانیم چون داوود از سخن گفتن با شاول فارغ شد. دل یوناتان به دل داوود چسبید و یوناتان داوود را همچون جان خیش دوست می داشت. موضوع صحبتی که در نظر می گیریم دشمنی جهان و کلیسا هست در دشمنی شاول با داوود. خدافن بیروزی بزرگی رو به داوود می ده و بلا فاصله پس از این واقع معروف می شه. و شاول مجبور میشه تا اون رو وارد دربار سازه و چگونه ممکنه که این کار رو انجام نده داود بین بیت لحم و دربار شاول بارها حرکت کرده بود و بنوان نوازنده در دربار بود تا اول آراماش بده و شاید یک فاصلهی زمانی هست زمانی که اول از شاول دیدار میکرد تا این زمان که جولیات رو شکست میده شاید ریشی گذاشته شاید کمی ظاهرش تغییر کرده و اکنون مثل یک سرباز عمل میکنه و لذا شاول تشخیص نمیدونه اون رو شاده که دو سال گذشته از اون زمانی که برای اولین بار به دربار رفت و از صورت اکنون شاول باید اون رو وارد دربار سازه و نمیتونه اون رو کنار بگذاره احتمالا شاول نمیدونه که اون تطهین شده تا پادشاه باشه اما نمیتون اون رو ترک کنه و اگر چونین قهرمانی رو رها کنه که چونین پیروزی بزرگی رو به دست آورد از کجا ملوم شاید مردم در اون جمع بشن و اون پادشاهی رو به دست بگیره و رقیب اون گرده و به این دلاله که شاول اون رو وارد دربار می کنه آیا شکی از اون داره؟ نمیدونم آیه دو، آنروز شاول داود را گرفته، نگذاش به خانه پدر و خود بازگردد. سپس می خونیم در موردون پیمان یا عهد جدی که بسه شد بین یوناتان، پسر شاول و داود. آیه سه، یوناتان با داود پیمان بسه، زیرا او را همچنان جانقش دوست می داشت. که از مفسرین قدیمی می گفت، سنگی کوچکی که بر پیشونی جولیاد نشست، جولیاد رو کشت و دل یوناطان رو به دست آورد. قبل که یوناطان دید که چگونه این جوان با شجاعت میره و اون پهلوانه فلسطینی رو شکست میده در میابه که این مرد یک ایماندار راستینه در میابه که خداوند او رو مست کرده تا پادشاه باشه در میابه که این کار خداونده و به این شکل خداوند بر اون محر تعیید میزنه و میخونیم که یونتان با داود پیمان می بنده و گویی یکی می گردن دوستشون بسیار قوی می شه هر دوی اونا یهو و خدا رو دوست دارن هر دوی اونا اولویت اولشون دفاع از قوم بنی اسرائیل هست ایراق قوم بنی اسرائیل نسل مسیحا رو در خود داشت مسیحای نجات دهنده از اون قوم خواهد آمد. لذا بایستی قوم حفظ می شد. بایستی از اون دفع می شد. و هر دوی اونها این علاقه رو برای قوم خداوند داشتن. آی چهار یعنی تن ردایی را که برتند داشت به در آورد و همراه بازداره و حتی شمشی را کمان و کمربند خود به داود داد. مشخص این ردایی هست که نشون میده که او شهرزاده است و با کاری که انجام میده در واقعه داره اعتراف میکنه که بعد از شاؤل داود به تقاعد نشست و نه او. حتی ابزار جنگش رو زره شمشیر خاصش رو و کمربند و غیره رو کاملا به داود می بخشه اینا نمادی هست از جنگ و رحبری لباس و یا ردای سلشکر قوم اونها را به داود می ده و شک هست که داوود اینها رو در دربار بتن کنه زیرا بدون شک شک شعول رو بر می انگیخت و برایش مشکل ایجاد می شد آی پنج و داوود روانه شده در هر جایی که شعول او را می فرستاد با خردمندهی عمل می نموده و این به ما نشون میده که شاول قصدش این هست که او رو به شکلی به قد برسونه و او رو به جای میرسونه که جنگ سختی در راهه و یا فلسطینیان کمین کردن و شاول امیدواری که او به قد برسه اما ما خونیم که شاول با خردمندی عمل می نمود. زیرا در اون معمولیت ها خطر بزرگی در انتظارش بود و داوود این رو می دونست. پس شاول او را بر مردان جنگی خود برگماشد. نه بر کل ارتش، بلکه بر اون واحدی که از اون ناهیه دفاع می کردن. و این هم در نظر تمامی قوم و هم در نظر خدمتگذاران شاول پسندیده بود. و این از باعث شک داود شاول خواهد شد. کسانی که باعثی از شاول دفاع کنن و از اون مراقبت کنن اونها نیست دوستار داود میشن و این بر زخم شاول نمکی میپاشه آیه شیش انگامی که ایشان پس از کشتش شدن آن فلسینی به دست داود به خانواهی خود باز میگشتند یعنی واقعی که روی داد و داود جولیاتو کشت زنان، آوازخانان و رقص کنان با دف و سرودهای شادمانی و با ستار از تمام شهرهای اسرائیل به پیش باز شاول بیرون آمدند و خورم و خندان چونین میس راهی دادند. یک گروهی قسمت اول رو میخوند، گروه دیگر قسمت دوم. شاول هزاران خود را کشته و گروه بعد و داود ده هزاران خود را اما شاول بسیار خشمین شد و این کلمات در نظرش ناپسند آمد و اینو با خودش تکرار میکنه و در آین نوه چونین میکنیم پس شاؤل از اون روز به داوود با سوء نظر می نگریست. منتظر فرصتی بود تا او را ناوود کنه و مشخصا کسان دیگه ای را بر او به جاسوسی گمارد و سکنون داوود در شرایطی قرار داره که بسیار خطرناکه. جاسوس های مرتب مراقب هستند. ردش رو می زنند. گذارش او را به شاؤل می رسونند. از صبح تا شب مراقب رفت آمد او هستند، آیه ده. فردای انروز، نگام که داوود تبقیل روال چنگ می نواخد. روحی پلید از جانب خدا ورشاول وزیدن گرفت و او در میان خانه خیش شورید احوال گردید. اکنون باید توضیح بدیم که معنای این چه هست که روحی پلید از جانب خدا ورشاول قرار گرفت ایا وزیدن گرفت مفسرین، معتقدن که این روح پلید یک روحی خاصه. نه این که روحی شریر از توی خدا زنده فرستاده شده باشه و قدرتی داشته باشه تا باعث بشه که شاؤل این کار و یا اون کار را انجام بده و یا قصد قتل داود را داشته باشه های کارهای شریع دیگر آنجام بده اون وقت به ایک عنوان خداوند مسئول گناه شاؤل می بود و چون این چیزی غیر ممکن هست خدای زنده هرگز بانی گناه و شرارت نیست پس نمی تونیم بگیم این روح شریع روحی بود که اصول خداوند فرستاده شد تا باعث شد شاول اون کار رو انجام بده بلکه این آیه را باید به این شکل توصیف کرد یک روحی هست یک تمایل درونی هست به احتمال زیاد شخصیت خود شاول هست که خود رو بروز میده که تا اون لحظه به شکلی جلوی اون گرفته شده. شاید به خاطر اطرافیانش، تربیت خانوادگیش و غیره، او باید فرد معدبی باشه، باید به شکل درستی رفتار کنه، به عنوان یک پادشاه عمل کنه، معدب باشه و غیره. و مشخصاً وقتی که تطهین میشه به عنوان پادشا تا زمانی که متی هست روی قدس به اون یاری میده تا بر اون تمایلات درونیش قلبه کنه اما اکنون روح قدس از اون گرفته شده و اکنون پادشاهه دیگه ضرورتی نداره تا معدد باشه اون میتونه مثل یک دکتاتور عمل کنه و خداون این نیز دست مراقبتش رو از اون برداشته دیگه جلو شعارت اون رو نمیگیره و این تمائل درونی اون ذات واقعی خودش رو نشون میده و میشه گفت هر یک از ما این شرارت رو در درونش داره همه ایما هتا ما مسیحیان اون ذات قدیم در ما هست اگر با خداون سالک باشیم اون ذات قدیمی جلوش گرفته میشه اما در مورد شاؤن و اصول خداون رد شده خداون به اون یارونه میده و این شرارت درونیش آزادی یافته تا خودش رو نشون بده. زیر اکنون قدرت داره و میتونه قدرت از قدرتش استفاده کنه و خداوند هم مانه اونه میشه. فردای ان روز انگامی که داوود طبقه دوال روزانه چنگ می نواخ روحی پلی در جانب خداوند و شاول و زیدن گرفت و در میان خانه ایخیش شورید احوال گردید و یا نبوت کرد. و یا پرستش کرد. بس او واقع آیندر و پیشگوری نمیکنه وعظ نمیکنه بلکه حالت پرستش هست. در این ترجمه نوشته شده شورید احوال گردید. رای ده به ما میگه بخاطر این خصوصیت درانی شریر خودش او تظاهر میکرد که داره پرستش میکنه. اکرون خواهی دید به چه علت او تذاور به پرسش میکرد. او در میان خانقی شورید احوال گردید و علتش رو اکرون میخونیم و نیزهی در دست شاول بود. شاول نیزه را به سوی داوود پرتاف کرد. داوود برای شاول می نوازه تا اون را آرام کنه و شاول تظاهر می کنه که داره عبادت می کنه تا داوود هیچ شکی در مورد اون نداشته باشه و هم صدا اون باشه در پرستش و می خونیم که اون نیزه ای که در دست شاول بود اونو به سوی داود پرتاب میکنه و پادشاهان در اون زمان معمولن نیزه ای رو در دست داشتن نمادی بود از اقتدار و پادشاهای اونها که سر اون بالا بود و پای اونو بر روی زمین میزشتن در اون مجسمه ها و تصاویر و سنگ نوشته هایی که می بینیم می بینیم که معموله وقتی که بر تخت نشستن نیزه ی در دست دارن و از شاد شاول همین کار رو انجام می ده و داود هیچ سوی زنی از اون نداره و در آیه یازده می خونیم که شاول نیزه رو به سوی داود پرتاب می کنه شاول با خود گفت داود را به دیوار خواهم دوهد اما داود دوبار خود را کنار کشید شاول از داود می ترسید اکنون شاول در یافته که این فردی هست که سماه راجبه صحبت کرد کسی که جایی من رو خواهد گرفت و پادشاهی به اون خواهد رسید این دلیلی که از داود می ترسه آیه 13. پس داود را از حضور خود مرخص کرد و او را به فرماندهی هزار سربازگماشت و داود ایشان را در جنگ رهبری می کرد. اکنون گروه زیادی زیر دستش هست و به جنگ میره. اما میخونیم که در همه کارهایش با خردمندی کار میکنه. مشخصا او کسی نیست که خودنماهی کنه اما مشخصا دیده میشه. که در همه کارهاش کامیابه با خردمندی اونا را انجام میده و دیگران میبینن و کم کم داره معروف میشه. آیا چارد داود در همه کارهایش با خردمندی رفتار میکرد زیرا خداوند با او بود. البته داوود می دونست خطر در انتظارش است. هر بار که به جنگ می رفت تا با فلسطینی ها به جنگه و یا اونها حمله کنه می دونست که جونش در خطره و بایست بسیار مراقب باشه. بایستی شجاع باشه به عنوان رحبر و هر کسی از یک جنرال چون این انتظاری رو داشت. اما او شجاعت احمقانه انجام نمی داد. مراقب بود. در این حالی که شجاعتشو می داد به خدابند حرمت می گذاشت و از قوم منیسترهی دفاع می کرد همه این کارها رو با خردمندی انجام می داد. زیرا می دونست که شعور قصد داره تا جون اون رو به خطر بی اندازه. و البته شعور می دونست که داود جوانه و ممکنه احمقانه عمل کنه و جون خودشو به خطر بی اندازه و نابود بشه. و بدون شک این امید شاول بود اما خداوند با داود بود و داود نیست بسیار مراغب بود و خطت رو دست کم نمی گرفت و دست عزیز من و شما هم زندگی روزانه من باعثی اون رو بسیار با خردمندی انجام بدیم لیرا دشمن جانها هل لحظه میتونه ما رو به زمین بزنه بدون شک فرشگان سقوط کرده هستن که مراقب ما مسیحان هستن قدم های ما رو دنبال می کنن همون جور که داوود توسط شعور جنهش را خطر بود ما مسیحان نیز مورد حمله هستیم تا خدای خود رو به ارمت سازیم تا به گناه بیرفتیم و اونا سعی می کنن ما رو به یک وسوسه بیندازن به یک گناه بیندازن و هرگز این خطری که در زندگی مسیح هست دست کم نگیرید ما برای امنیت خود کاملا به خدا و نیسای مسیح اعتماد داریم اما نبایستی بی توجه باشیم و ما رو در اینجا میبینیم در این دشمنی شاؤل با داوود دشمنی دنیا با کلیسا و ببینید چگونه شاؤل نقشه میکشه برنامه ریزی میکنه تا داوود رو نابود سازه و این به زندگی من و شما مربوط میشه دنیا علیه کلیسه هست. شیطان و فرشتگان سقوط کرده علیه تک تک ایمانداران و مسیحی هستن. آی پونزه و شاغول با دیدن خردمندی داوود بیشتر از اون میترسید. دوست عزیز این دنیا پر از تله های شیطانه. بسیار مراقب باشید. در هر کاری که انجام میدید. در هر نقشه که میکشید. در کارهای روزانتون مراقب باشید. به ویژه مراقب غروب باشید. آیا تصور نمی کنید وقتی که داوود توسط شاؤن به اون موقعیت رسید در جوانی خودش 21 سال بیشتر نداره؟ سرهنگ و یا سرلشکره هزار نفرش شده و داود ممکنه مغرور بشه و شاهول این رو میدونه چون به این مقام رسیده انتظار داره تو داود قرور کلشو بگیره و خودشو بسیار مهم بدونه و به زودی بهترین اصل و سوار بشه عده زیادی از او پیروی کنند برای خودش نام و اعتبار داشته باشه و به این شکل به زمین بخوره. دیگه اون پسر بچه شوپان نیست که با یک فلاخون حرکت میگرد. اکنون هزار سرواه زیر دستش هست و بدون شکل باعث مغرور بشه. اما میخونیم که داوود فروتنی خودش رو حفظ کرده. و این درستی هست برای من و شما دوست عزیز بایستی جلوی قرور رو در خودمون بگیریم آی 16 ما تمامی استرالی و یهودا داوودا دوست می داشتن زیرا او ایشان را در جنگ رهوری می کرد و می توانیم اضافه کنیم که او همه این کارها رو پیاده انجام می داد و برعصب نمی نشست با افتخار آی 17 شاهور به داود گفتی نک دختر بزرگ من میره به اینجاست اون را به تو به زنیقه هم داد تنها برای من دلیر باش و در جنگهای خداوند پی کار کن و معمولیت داود این است که باید بره و یکصد مرد فلسطین رو بکشه و پوست خطنه اونها رو برای شاول میاره و داود میره این کار انجام میده و به جای ست نفر دویست دا فلسطینی رو میکشه و قرفه های اونها رو برای شاول میاره آیه بیسته هشت اما چون شاول دید و دانست که خداوند با داود هست و دخترش میکال دل باخته ای اوست بیش از پیش از داود حراسان داشت شاون اون دخترش رو به داوود نداد، زیر قولش زد به جان که دختر بزرگترش رو به او بده، دختر دیگرش رو به او داد تا او عصبانی بشه و منتظر بود که داوود بخواد انتقام بگیره و به این شکل مچو او رو بگیره و او رو نابود سازه پس اول او رو میفرسته تا شاد فلسطینی ها او رو به قط برسونن این اتفاق نمیوفته دخترش رو به اون نمیده تا داوود انتقام بگیره داوود این کار را انجام نمیده و میخونیم که بیش از پیش از داوود حراسان گشت و پیوزده با داوود دشمنی میوزید آیه 29 آی بیست آی سی داوود نیز در نبرد بیش از همه دیگر خدمتگذاران شاول با خردمندی عمل میکرد بگونه که نامش بسیار شهرت یافت و دوست عزیز ما مسیحیان هم دنیا و شیطان علیه مونه با باعثی خردمندان عمل کنیم با دعا و اعتماد به خداوند مایسای مسیح تا ما رو نگاه داره در این دنیای شریر اول سمائل فصل 19 شاول به پسرش یوناتان و به همه خدمتگذاران خش فرمان داد تا داود رو بکشن دربار شاول پرست خدمتگذاران و سربازانه که به اونا هکش فرده تا داود رو بکشن اما یوناتان پسر شاول داود رو بسیار دوست میداش و به او گفت پدرم قصد کشتن تو رو دارد و به اون میگه فرار کن و سعی میکنه با پدرش صحبت کنه تا اون رو قانه احساسی که این کارو انجام ندم یوناتان میدود که پدرش از داود نفرت داره و قصد قتل اون رو داره اما اون فکر میکنه میتونه با پدرش صحبت کنه و نظر اون رو عوض کنه میتونم مثالی بزنم من حدود 60 سال قبل وقتی خدمت سربازی ما انجام میدادم به من معمولیتی دادود بودن تا منشیه یک سرهنگی باشم در اون پاسگاهی که ما قرار داشتیم و ایشون به سرعت عصبانی میشد و من اکثروقات در دفتر بودم که ایشون علیه من عصبانی میشود اما اکثروقات نسبت به دیگران خوشبختانم وقتی که ایشون عصبانه می شد هالا اشتباه هر کسی می خواست باشه ایشون منفجر می شد خشب صورتش رو می گرف و فریاد می زد و در اتاق بالا و پاهی می رفت و هرچی که جلوش دست بود پرتاب می کد و خیلی فرد خطرناکی بود و گوی یک توفانی روی داده بود در اون پاسگاه اما اگر به این فرصتی می دادید بعد از یکی دو ساعت این خشم از سرش می رفت و بدل می شود یک فردا عادی گویی هیچ اتفاقی روی نداده و این اتفاق در اقل دو یا سه با در افت روی می داد. در یک لحظه این بسیار عصبانی بود و بعد آروم می شد. می تونم بگم که داوود هم به همین شکل... یوناتان هم به همین شکل فکر میکرد. اون پدرش رو می شنه اخت می دونست که یکی بار عصبانی می شه ولی دوباره آروم می شه. من می تونم بایش صحبت کنم. نظرش رو عوض کنم. ولذا سعی می کنم با پدرش صحبت کنم و در اینجا درس بزرگم برا پس یون آتا نزده پدر شاور از داود به نیکی یاد کرد و گفت ما باید که پادشاه نسبت به خدمت گذار خود داود گناه ورزد به صورت از این واجه نگذرید چگونه ممکنه این جوان پدرش رو تویخ کنه و به اون بگه به پدرش که پادشاه بگه گناه ما ورزد یونتان خیلی شجاعه میگه پدر این گناه علیه خدای زنده است و تو گناهکار خواهی بود زیرا او به تو گناهی نوازیده به این شکل که دلیل میاره ما پدرش و عمالش جز نیکویی برایت در پی نداشته اونیگه پدر او تو رو نجات داد تو سرلشکر سربازان بودی و جلیات اومد و لشکر بني اسرائیل به چالش کیشی تو قدرتش رو نداشتی جواب بدی و تو نمیتونستی کسی رو پیدا کنی تا به جنگ او جلیات بره و به اعتمال زیاد آبرو در جلوه همه می رفت. زیرا هیچ پاسخی نداشتی برای اون قهرمان فلسطینی. و داود تو رو نجات داد. آی پنج او جان برکفنه آده آن فلسطین را کشت، آبروی تو رو حفظ کرد و خداون نجات عظیم برای تمام بین اسرائیل به عمل آورد. به این شکلی که دلیل میاره میگی پدر تو این فرد که جون تو رو و آبروی تو رو حفظ کرد و قوم رو نجات داد قصاری رو بکشیم پدر تو اون رو دیدی و در اون لحظه شادمان شدی پس حال چرا میخوایی نصرت به شخصی بیگناه خطا ورزی و داود رو بیسبب بکشیم؟ آیشیش شاول سخن یوناتان را گوش گرفت و سوگند خورد و گفت به حیات خداون سوگند که داود کشته نخواهد شد. شاول قسم میخوره که هرگز داود رو نخواهد کاشت. چگونه ممکنه به این سرعت نظرش عوض بشه در یک لحظه عصبانی قتل قصد مرگ داود رو داره اما دلش لمز میشه. پس حتی کسی که نجات نیافته میتونه باش بسگرد و خداونده رو لمز کنه. اتا کسی که نجات نیفته ممکنه بجدانش میدار بشه و به نظر برسه که طوبه کرده و دریاوه که خطا کرده و سعی کنه تا خطاشو جبران کنه اما مشخصه که این دوامه نداره. زیرا شاول کسی نیست که خداون او رو نجات داده باشه. تحوال روحانی رو نداره. در صفانه مبشرین انجیلی هستن که این مطلب رو نمیدونن. اتا بیلیگرامی که از نموناهای اونا هست که مردم رو دوت میکنن به جلو کلیسه ها تا دستشون رو بلند کنن و اگر میخوان ایمان بیارن. این مطلب اینکه ایشون متاسفانه درک نکن شما نمیتونی با یک نفر بگی تو گناهکاری و باید توبه کنی و باید مسیحی بشی آله اگر میخوایی مسیحی بشی دست تو بلند کن و اگر اونو گفتم بله من میخوام مسیحی بشم شما نمیتونی بلافاصل بگی آفرین اکنون یک مسیحی یافتم پس تو بیا و من برای دعا میکنم پس تو مسیحی شدی برو و شاد باش تو از نوزاده شدی تو یک مسیحی واقعی هستی شما نمیتونی کار انجام دیده زیرا این فرق پندقیق بعد ممکنه پشیمان بشه که چه گفت ممکنه احساساتی بشه یک حرفی بزنه و بعد ذهنش عوض بشه ما نمیتونیم به این شکل بشارت بدیم و به این شکل مردم رو تحمید بدیم و ارست کنیم و بعد به مردم بگیم که میخواد مسئیل بشه دست تو بلند کن و بعد به اونا تبریک بگیم و تحمیدشون بدیم شما اگ به این آیات نگاه کنید به زندگی شاؤل نگاه کنید میبینید که کسی که نجات نیافته حتی ممکنه توان بکنه و مجاب گرده ما باید سمریه کار رو قداست در زندگی فرد ببینیم ما باید ببینیم که آیا این فرد واقعا زندگیش عوض شده، آیا طوبه کرده، آیا رفتارش عوض شده. ما باید سمرات اون رو ببینیم که آیا واقعا خدابند این فرد رو نجات دادی یا نه؟ بعد اون رو تمید بدیم و یا اون رو مسیحی بخونیم. در اینجا میبینیم که شاول نصیحت رو میشینه و سوگن میخوره آیه هفت یناتون داودا خان و تمامی امورا برایش گفت سفه از داودا نظر شاول برد و او همچنان گذشته در حضور شاول ماند آیه هشت اما بار دیگر جنگ در گرفت پس داود روانه شده با فلسینان جنگید و جنان ضربت سختی بران آن وارد کرد که از برابرش پا به فرار گذاشتند آیه نو می خونیم که نگامی که شاول نیزه به دست در خانه خود نشسته روی پلید از جانب خداقند ورومیاد و داود مشغول نواخدن چنگ بود داوود فکر میکرد که شاول به قول خودش وفاداره و خطر جونش رو تحتید نمی کنه شاول خواست داوود رو با نیزه خود به دیوار بدو زد ولی داوود خدا کنار کشید و نیزه به دیوار ثابت کرد آن شب داوود گریخت و جان به در برد شاول بار دیگه نقشه قتل اون رو داره می کشه و به دنبال کشتن اون رو هست در این آیات میشه گفت که شاول این دنیا است علیه کلیزا علیه ایمانداران شاول به داود میگه تو میتونی دختر بزرگتر من را داشته باشی تا همسر تو باشه بعد نظرش عوض میکنه میگه من دختر دیگر من به تو میدم و مفصلین به این آیات نگاه میکنن و میگن اگر خداوند به شما یک اطیه بزرگ داده باشه ببینید به چه حدفی خداوند اون اطیه رو به شما داده در زمانهای قدیم که فرض کن کسی یک کاسبی داشت میتونست بره پیش رئیس بانک و با اون صحبت کنه رئیس بانک ممکنه بود اون رو دوت کنه برای صرف نهار اشون هم رئیس بانک رو دوت میکرد به اون مراسم نهار اما حدف از این نهار چه بود؟ این کاره که داود انجام میده وقتی که شاول دختر بزرگترشو میده داوود با خودش گفت بله اون میخواد دخترشو به من بده این خوبه من وارد خانواده پادشاهی میشم شاید این اراده خداونده و من تطهین شدم تا پادشاه باشم وارد مقام خوبی میشم موقعیت خوبی پیدا میکنم دختر پادشاه رو و همسره میگیرم و غیره اما به علاوه داوود با خودش فکر کرد هدف از دادن این دختر چه هست هدف این بود تا داوود گشته بشه زیر او باعثی میرفت و صد فلسطینی رو به قد میرسوند و از تو ای دیگه اگر ازدواج میکرد او دیگه نمیتونست سرهنگ هزار سربازه قوم بنی اسرائیلی باشه، باعثی از همسرش مراقبت میکرد. اما حتی برای ازدواج با او باعثی جون و خودش رو در خطر میانداختم. پس شاور یک چیز ارزشمند و گرهان قیمتی رو به او میداد، اما هدفش کشتن او بود. نیست از از وقت که دنیا یک چیز خاصی رو به شما می ده. با خودتونو نگید این بسیار عالی هست. من به دنبالش خواهم رفت. این فرصت عالی برای من هست. این کار عالی هست. درامد عالی. به من میرسیم. باید مراقب باشید که هدف دنیا چه هست. بسیار مراقب باشید. ما مسیحیان باید بسیار مراقب باشیم. و اگر چیز عرضشمندی به ما ارائه شد، باید بسیار مراقب باشیم. و این درسی هست که ما از این واقعه فرا میگیریم.
تضاد دنیا و کلیسا در شائول و داوود
Series اول سموئیل
The World and the Church in Saul and David
Sermon ID | 12624653233107 |
Duration | 32:06 |
Date | |
Category | Bible Study |
Bible Text | 1 Samuel 18 |
Language | Persian |
Documents
Add a Comment
Comments
No Comments
© Copyright
2025 SermonAudio.