00:00
00:00
00:01
Transcript
1/0
کتاب اول سمائل فصل چهارده هم آیه اول روز یانتان پسر شاول به جوانی که سلاحش را هم می کر گفت بیا تو به قراول فلسطینیان که در آن طرف از بگذریم ولی به پدرش چیزی نگفت موضوع صحبت این است که چگونه دفاوت یک مسیح راستین و ستی رو بدونیم ما به زندگی شعول پادشاه نگاه کردیم و در اینجا این موضوع به روشنی دیده میشه فصل 14 و 15 متوجه شدیم که شعول پادشاه فیض معنوی نداره و نگرانه این مسایل نیست و همچنین دیدیم که چگونه خداون او رو ترد کرد دمانی که منتظره سمایل نمون چنان که با او گفته شد بود مدت هفت روز اما رفت تا اون قربانی رو عطا کنیم و سمایل به او میگه که تو احمقانه رفتار کردیم و به اون گفت که پادشاهی تو دیگر دوام نخواهد یافت شاول فکر می کرد که جنگ بستگی به اون داره و سربازان و تحدیدی که به اون شده و فلسطینیان اون رو به ترس آوردن و فراموش کرد که خداوند پادشاه قومه و نافرمانی کرد و این باعث شد که برای اولین بار یعنی مرحله اول خداوند اون رو ترد کنه زیرا فرمان و خداوند رو نگاه نداشته بد اکنون در فصل چهارده پسر شاور رو داریم یوناتان و در اینجا نشونه ای هست از ایمان و امیدونه است که پدرش ن فقط پادشای قوم هست بلکه جنراله فرمانده قوم هست که پایستی اونا را از زیر یوغ فلسطینیان را آزاد کنیم اما اکنون فلسطینیان پاسگاهی دارن در اون نزدیکی و قصد حمله را دارن و یوناتان این را درک می کنه دوت خداونده که بایستی بره و به جنگی اما پدرش ظاهران نگران نیست پدرش تردید داره اما یوناتان ترسی به دل نداره آماده است تا به جنگ بره اوی که از فرماندهان لشکر هست بدون شک و او به شکلی این حمله رو به فلسطینیان انجام میده حتی اگر شده به خودی خود و در این جامعه ایمان یوناتان رو میبینیم و همچنین در تاریخ زندگیش که مکتوبه ای دبلیو پینک کتاب نوشته در مورد زندگی داود و ای که از کتاب های بسیار مفید هست اما متاسفانه ایشون در تفسیر خودش اهمیت زیاده به یوناتان نمیدم اما از دید من اون یک ایماندار راستین هست. یوناتان به کسی که سلاحش را هم می کنه می گه بیا تا به اون پاسگاه فلسطینیان عمله کنیم. ترهایی بعد می کنیم که شاول در هومه جبعه زیر درخت اناری می ماند که در مغرون هست و از حدود 600 مرنه سمراش بودند. و سروازان زیادی همراه نیست آماده ی جنگ نیست اکثریت او رو ترک کردن و در آیه چهار میخونیم که در گزرگاه کیوناتان میخواست برای رسیدن به قرابل فلسین انزان بگذرت دو سخرای تیزی که بدین طرف دیگری بدان طرف قرار داشت به نام های بوسیس و سنه ایک از این سخراها در شمال گزرگاه مقابل مکماش بود و دیگری در جنوب مقابل جبه بسیار ایک گذرگاه سخریهی هست که روبه روی هم قرار دارند و همتونان که این آیات متعالم میکنیم اهمیتون مشخص میشه ترای شیش یوناتان بود کسی که سلاحش هم میکرد میگه بیا تا به قرابل این خط ناشدگان براییم شاید خداوند برای ما عمل کنند زیرا هیچ چیز نمیتواند خداوند را از نجات بخشیدن به دست افتاق کسیر یا قلیل باز دارند یوناتان با کلام خداوند آشناست و کتاب داوران و تصنیه این وعده بزرگ داده شده به قوم خودش که با اونا خواهد بود و هرچنان که تعداد اونا کم باشه و تعداد دشمنان بسیار خداوند از اونا امایت خواهد کرد و از اونا دفاع خواهد کرد اگر نام او رو بخوانند و یوناتان ایمان داره به این اقاید آیه هفت سلاطرش بگفت هرچی در دل اصلاست انجام بده اینک من هران چه بخواهی با تو هستم آیه هشت یونتان گفت اینک بانسونه از این مردان برویم و خدا بر ایشان به نمایانیم اگر به ما گفتند باز ایستی تا ما نزد شما هاییم همونجا می ایستیم و نزد ایشان نمی رویم اما اگر گفتند نزد ما برای ایت خواهیم رفت چون این برای ما نشانه خواهد بود که خداوهان آنها را به دست ما تسلیم کرده است. ظاهران این نشانه به یوناتان داده شده بود و او در ایمان دعا می کنه و خداوهان به شکلی به او می گه که این نشانه برای اوست. تفسیر دیگه این است که به احتمال بسیار کمی اونا خواهند گفت بیایید از ما و تعداد اندکی رو می فرستن تا با یونتان و اون همراهش دیدار کنن و اونا رو بازرسی کنن و او میگه اگر این اتفاق روی داد که اعتمالش بسیار کمه اون وقتی نشونایی خواهد بود برای ما آیا یازده پس هر دوم خودها برقلاوران فلسطینیان نمایان ساختند و فلسطینیان گفتند بینگرید ابرانیان از سوراخهایی که خود را در آن پنهان کرده بودند بیرون می آیند به احتمال زیاد این نشان می دهی که اونا تصور می کردن که این دو ابرانی از گسانی هستن که قوم رو تر کردن و در اون نایه در اون جایی که کوها و غارا هست اینا قوم رو تر کردن و در اونجا پنهان شدن و تصور نمی گردن که اونا سربازانی هستن و دلابرانی که می خواند به اونا حمله کنند و تعداد اونا بسیار اندکت بود دو نفر به این علت قرابلان به آواز بلند به یوناتان و سلاحدارش گفتن نزد ما برایید تا درسی به شما بدهیم به احتمال زیاد قصد داشتن به شکل یوناتان و دوستش رو به یک تله بیندازن و اونها رو به قد پرسونن یونتان به سلاهدار خود گفت اصفه من بیا زیرا خداون آنان را به دست اسرایل تسلیم کرده است سپس میخونیم که اونا روی دستو پاشون از اون سخره بالا میرن و قرابلان رو میکشن و شاید هم سربازان فلسطینی از بالای سخره به پایین نگاه می کردن و به شکلی یوناتان اونها رو پایین می کشه و نابود می کنه در هر صورت آن دو محفظ می شند بیس نفر از فلسطینیان را به قد می رسونن و نابود کنن و به تدریج خبر اون به دیگر فلسطینیان در اردوگاه می رسه اونگاه وحشت و لرز بر اردوگاه و بر تمامی لشکر محسولی شد بدون شکر اون ترس رو خداوند در دل اونها قیار میده که ابرانیان به شکلی سلاح به درست آبادن آمادن و حمله کردن می خونیم که قرابلان و حتی مهاجمان بر خود لرزیدن زمین نیست به لرز در آمد و وحشت و لرز عظیم واقع شد. بس خداوند باعث میشه تا فلسیان به ترس زیادی بیفتن. به علت ترسشون شروع می کنن به فرار کردن از اون ناهیه. و چون آشوب میشه تدایی اغم نشینی میکنن و شاید سربازان دارن باز میگردن و فرمانده ها به اونا دستور میدن که باز گردن و در اینجا آشوبی هست اختشاشه و بین اونا شاید دوا شده و به همدیگه حمله میکنن و این چیزی که در این آیات میخونه در آی 16 می خونیم که دید بانان شاول نگاه می کنن و می بینن که انبوه لشکریان فلسطینیان به هر صوب پراکنده می شن در این شراعده که شاول شجاه میشه و قصداره تا وارد جنگ بشه و طلاش خودش رو در این زمین انجام بده آی هیچده هنگاه شاول به هیگه گفت سندوق خدا را بده اینجا بیا بره زیرا سندوق خدا دران هنگام همراه بنی اسرائیل بود اما در همون حال که شاول با کاهن سخن میگفت آشوب در اردوی فلسطینیان حدن بیشتر میشد پس شاول به کاهن گفت دست نگاه دار پس دیگه از خداون نمیخواد فرمان ببره و کاملا نفسانی هست. تصور میکنه اکنون بهترین موقعیت تا حمله کنیم. نیازی نیست تا از خداون هدایت بگیریم و نیازی به کاهن نیست. به کاهن میگه دست نگاه دار. آی بیس آگاه شاؤل و تمامی افرادی که همراهش بودن گرد آمده به جنگ رفتن و دیدن آشوبی عظیم بر پاسد و شمشیر هر فلسطینی و ضد هم رزمش بلند است. سپس سوگن میخوره شاول که چون کار بسیار ضروریه هیچ کس به هیچ چیز لب نزنه اما پسرش یونتان که این فرمان رو نشنیده و تمام روز خسته از چیزی میخوره و شاول از روی هماغتش تصمیم میگیره حتی او رو بکشه اما مردم اجازه نمیدن و یوناتان زنده میمونه آیه پونزده پیروزی رو واقعا باید به یوناتان نسبت داد و اما سماهل به شاول گفت من اما این که خداوند فرستا تا ترا به پادشاهی قومش اسرائیل معذر کنم درست اکنون به پیام خداوند گوش فراده خداوند لشگرها چونین می فرماید، من برانم که عمالقیان را به سبب آنچه بر اسرائیل روا داشتند مجازات کنم. جرانگاه که قوم از مص بیرون آمدند، در راه با ایشان به زدیت برخواستند. اکنون خداوند باید مجازات امالقیان رو بده زیرا با اسرائیل در زمانی که ضعیف بود و در بیابان بود بدرفتاری کردن و فرمان به شاعون کاملا روشنه آیه 3 بس اکنون برو امالقیان را شکست داده تمامی اموالشان را به نابودی کامل بسپار بر اشان رحمه کن بلکه مرد و زن و کودک و نوزاد گاو و گوزفند و شطر و اولاغ و همه را بکشن و البته این شامل پادشاه امالقیان هم میشه و این مجازات خداونده و بایستی به درستی انجام بگیره آی چهار شاعو لشکرینی را فرا خونده اونا را در تلایم شمور 200.000 سرواز پیاده 10.000 سرواز از یهود ها سپس به امالقیان میرن در وادی کمن میکنن به قینینیان ره میکنن چون زمان که قوم از مص بیرون می اومدن با این ها احسان کرده بودن. اما وقتی که شاؤل حمله می کنه و اونا رو شکرس می ده مردم رو می کشه اما شاؤل و لشکریان عجاج رو یعنی پادشاه رو پادشاه امالقیان رو زنده نگاه داشتن همچنین بهترین گوصفندان و گاوان و گوصاله های پرواری رو و هر حال چرا که خوب بود نابود نکردن تنها چیزهایی رو نابود کردن که به عرضش بود، ضعیف بود و عرضششو نداشت که اون رو به تاراج ببرن و بعدن شاول به هونه ای که میاره میگه ما این حیوانات رو نابود نکردیم تا اونا رو برای خداوند قربانی کنیم اما این اوز و بحانه بیهودهیه زیبا اونا تاراج بردن تا این حیوانات و گوصفندان رو برای خودتون بردارن و شاول هم اجازه داد تا اونا رو خوشنود سازه همچنین خودش نیست سهمی داشته باشه و اگر قربانی میکردن فقط تداد اندکی قربانی میشد این دومی باری که سمائل شاول رو محکوم میکنه انگاه کلام خداوند بر سمائل نازل شد و گفت از این که شعور و پادشه ها ساختم متاسفم زیرا از پیروی من بازگشته و فرمان های من را به جا نیاورده و میخونیم که سمائل اندوبار میشه و تمامی اشتباه نزد خداوند فریاد برمیاره بدون شک شمائل کاملا همرای با اراده خدا زنده و ایمان داره اما دلش می سوزه برای شاول و اگر خداون به او فرمانی داده باشه سمائل اعتقاد داره که اون حقیقته و عادلانه است و هیچ ایرادی درش نیست و اگر چنان که خداون اعلام کرده شاول رو بر کنار بزنه بدون شک سمائل اون رو می پذیره و می دونی که عادلانه است پس نباید تصور کنیم که سمائل دعا میکنه تا شاؤل در پادشاهی بمونه و با رأی خداون هم رأی نیست. چه که میبینیم واقعا دلسوزی طبیعیه سماهل هست برای شاؤل شاؤل تمام برکات خودش رو دور انداخته با نافرمانی خودش خودش رو تحت محکومیت و لعنت خداوند قرار داده این دلیل که سماهل برا شد ولبته مجازات خداوند کاملا آدلانه هست و سماهل همراهی با خداونده و من و شما دوست عزیز به عنوان ایک مسیحی باید دلمون برای الله فرستان به سوزه برای گمگشتگان به سوزه برای افراد بی خدا به ترسه و حتی میزانی از همدردی و دلسوزی برای کسی که به ما وادی میرسونه. زیرا خداوند طاداشش رو مجازاتش رو برو خواهد داد. و ما آرزو داریم تا اونا نیست نجات یا وند. هرگی از بدی اونا رو نمیخواییم. مشخصاً سمائل دعا می کنه و تمامی شب نظر خداوند فریاد بر می آره اگر ممکن بود کاری برای شاول صورت بگیره و خداوند دعای سمائل رو بارها پاسخ داده و شاید شاول که به این شکل نافرمانین کرده و برکات خودش رو نادید گرفته کاری بیشه براش انجام بده، اما چونین نخواهد بود. های دوازه بامدادان برخواستا به دیدار شاول برود، به اون گفتند شاول به کرمل رفته در انجا ستونی به افتخارقیش برپاداشته. در فصول قرف خوندیم که شاول ستونی رو برای خداوند برپا داشت. مذبحی برای خداوند. اما اکنون به نظر میرسی که اون ستون رو برای خداوند برپا نداشته بلکه به افتخار خیش. و اون کسانی که سماهر رو دیدن به اون چونین میگن. میگن شاول به خاطر پیروزیش در اینجا برای خودش ستونی برپا داشت. سپس بازگشته و به جلجال فرو آمده است. به نظر میرسه که مردم کاملا نامید شدن آی 13. چون سمایل نز شعور 34 رو گفت برکت باد برکت خداوند بر تو باد فرمان خداوندان به جا آوردن آیا شاول دروغ میگه؟ خیر. او واقعا تصور میکرد که فرمان خداوند رو به جا آورده. تصور میکنه که فرمان خداوند رو به درستی به جا آورده. به چلت به این شکل فکر میکنه و فکر میکنه فرمان و خداوند رو به جا آورده. زیرا شعال کاملا مجاب شده بود که حتی اگر 70% از خداوند اطاع کنه کافیست و خداوند از اون راضی خواهد بود. گای ما نیز ممکنه به این شکل فکر کنه. گویه هیچ کس نوازدی 100% اطاعت کنه. اما گناه شعال چه هست؟ شاغول کلام خداوند رو نادیدی گرفت و امالقیان رو ناوود کرد اما دارای اونها رو حفظ کرد گسفندان و گساله های پرواری رو نگاه داشت و این باعث آبرو ریزیه یا اون کار مجازات خداوند برای قوم بود اکنون گویی با کار خود شاول نشون میده که قوم رو مجازات نکرده بلکه صرفا برای تاراج گوستوندان و دارای اونها به اونجا حمله کرده با این وجود شاول تصور میکنه از خداوند اتحاد کرده و من و شما ممکنه به همین شکل فکر کنیم وقتی که من خداوند رو خدمت میکنم آیا تمام دل جانم رو به کار خداوند میدم؟ یا این که شست درصد، افتاد درصد؟ و من خودم میگم این کافی هست از دست من بیش از این بر نمیاد دقیقا مثل شاول که میگه من فرمان و خداوند رو به جا آوردم در صورتی که این کار رو انجام نداد او پادشاه رو زنده نگاه داشت و همچنین گاه و گوزپنده ها را زنده نگاه داشت. شاول خودش رو معاف می دونست و تصور میکرد آن چرا که ضروری بوده به انجام رسانده اما سمائل به او چه میگه آیه 14 و سمائل پاسخ داعت از این بعبه گوزفندان در گوشم و ماغ ماغ گاوان که می شندم چیست مشخصه که تو از فرمان و خداون اتحاد نکردی و این حیوانات هنوز زندند اما شاول در پاسخ چونین میگه عضو به اونش اینه هست. سربازان آنها را از عمال قیان لسان ستندند و بهترین گوستفندان و گاوان را زنده نگاه داشتند تا برای یهوف خدایت قربانی کنند. ولی ما بقی را به ناوودی کامل سپردیم. شاول میگه این مردم و سربازان بودن که این کار را انجام دادن. مشخصی که اونا بدون اجازه شاول نمیتونن کار را انجام بدن. اونا برای چه؟ برای قربانی برای یهوفه که فقط درصدی از اون انجام میشد. و بعد میگه ما وقی را نابودی کامل سپردیم فقط هیوانات را که بیمار و بیارزش بودن. آی 16، سماهل به شاول گفت، تعمل کن تان چرا خداوند دیشب به من فرموده برایت بازگویم؟ نمونه که سماهل دعا میکرد طول شفت خداوند بو پاسخ داده بود و سماهل به شاول چونی میگه؟ عشان در نظر خیلی هیچ حقیل هستی هاگر رئیس قبائل اسرائیل نشدی خداونتو را به طاد شاهی بر اسرائیل محص کرد و تو را به معمولیتی فرستاد فرمود برو و آن گناهکاران یعنی عمالقیان را به نابودی کامل بسپار با ایشان بجنگ تا محف و نابود شفند پس چرا آواز خداوند را نشنیدی؟ بلکه بر غنایم حجوم بودان چرا که در نظر خداوند بده است به جا آوردی؟ به این شکل که شاول تویخ میشه سمایل پاسختاد آیا هدایای تمام سوز و قربانی ها خداوند را بیشتر خوشنود می سازد یا اطاعت از فرمان خداوند؟ اینکه اطاعت هست اطاعت از قربانی ها نگوتر هست و گوشت فردن از چربی قوچ ها بهتر دیرا تمرد همچون گناه غیبگویست و گردنکشی همچون شرارت بودپرستی از انجا که تو کلام خداون را رد کردی خداون نیست تو را از پادشاهی رد کرده هست چون به جایی که از فرمان خدا و نتاعت کنه به دنبال غنائم هست و تصور میکنه که از خدا و نتاعت کرده و معمولیت رو به انجام رسونده و بعد اجاج رو نشون میده پاداشاه امالق رو و میگه اون رو اسیر آوردم در صورتی که بایستی به قد میرسید مثل بقیه امالقیان این ها یا آیاتی از که ما باید در خلوت بخونیم و اونها تعمل کنیم؟ آیا هدایای تمامسوز و قربانی ها خداوندا بیشتر خوشنود می سازد یا اطاعت از فرمان خداوند؟ ما می توانیم از خودمون بپرسیم آیا خداوند به ظاهر ما توجه داره؟ و یا این که از کلام رو اطاعت میکنیم. البته مهمه که ما ظاهر درستی داشته باشیم و مثل اینکه مسیحی زندگی کنیم. اما اینکه ما لباس درستی رو بپوشیم برای روز یک شنبه و معدن باشیم و با دیگران سخن بگیم و رفتار دوستانهی داشته باشیم و در جلسات طلاستشی با علاقه شرکت کنیم. اینا بسیار مهمه. اما عرضش واقعی در اطاعت از فرامین انجل هست. اینک اطاعت از قربانی ها نگوتر هست و گوشت فردن از چربی قوچ ها بهتر. به این شکلی که سماهل به شاول میگه که خداوند او رو ترد کرده و پادشاهیش رو از دست داده و شاول به سمایل شنید میگه گناه کردم زیرا فرمان خداون و سخنان تو را زیر پان آدم چون که از مردم درسیدم و سخن ایشان را شنیدم پس اکنون تمنا دارم گناه همراه افرما با من بازگرد تا خداون را پرستش کنید و این توقعی واقعی نیست شاول صرفا قصد داره تا سامان را همراه خودش ببره تا آبروش جلوی قوم خداون نره اما سمائل پاسخ داد با تو باز نخواهم گشت، زیرا کلام خداون را رد کردی و خداون نیست، تو را از پادشای بر اصایر رد کرده هست و بعد سمائل باز میگرده تا بره و شامائل دامن رداش رو میگیره که پاره میشه و سمایل به به میگه امروز خداون پادشاهی اسرائیل را از تو پاره کرده و آن را به همساییت که بهتر از تو است بخشیده است. بلاوه جلال اسرائیل دروغ نمیگوید و از تصمیم خود منصرف نمیشود. زیرا او انسان نیست که از تصمیم خود منصرف شود. سرانجام بعد از اضروبهانهای فراوان شاول اقرار میکنه که فرمان و خداوند و زیر پا گذارده و از مردم ترسیده و سخن مردم رو شنیده و طوبه که انجام میده طوبه درستی نیست همچنان اضروبهانه میاره و صرفاً بدین منظوره که سمائل رو خوش نود سازه و توبهش به سوی خداون نیست و هدفش اینه که تا به عنوان پادشاه باقی بمونه و موقعیتش رو از دست نده و حرمت و اعتبارش رو از دست نده به این دلیل که اسرار داره تا سمائل همراهو باز گرده همچنان اسرار داره تا سمائل به عنوان داور و نبی اون رو به عنوان پادشاه احترام بگذاره و این کار شاؤل توبه نیست و سمائل کلام اون رو نمیپذیره از اون لحظه از که شاول پادشاهیش را از دست داده و این حق اون است. هرچند تا زمان زنده بودنش از اون گرفته نمیشه. در آیه سی شاول اسرار میکنه و چون این میگه میگه گناه کردم. اما حال تمنا دارم حرمت مرا در حضور مشاه قوم و در حضور اسراری نگاه داری. همراه من بازگری تا یهو و خدایت را پرستش کنم. همچنان از سماهل میخواد تا به او احترام بگذاره و موقعیتش حفظ کنه و سماهل با شاول باز میگرده و میزانی احترام به شاول میگذاره آیه سی و دوانگاه سماهل گفت اجاج پادشاه ام مالقیان را اینجا نزد من آورید و اجاج نزد او میاد و با خودش به میکنه تلخیه مر گذشته اما سماهل گفت همانگونه که شمشین ریتوز زنان را بی اولاد کرد مادرت در میان زنان بی اولاد خواهد شد و سماهل اجاج را در حضور و خداوند در جلجال قدع قدع کرد اونگاه سمائل به رامه رفت و شاول نیست به خانه خود در جبه بازگشت و سمائل تا روزی که چشم از جهان فروبه است دیگر شاول رو ندید اما برای شاول ماتم می گرفت و خداوند از این که شاول رو بر اسرائیل پادشاه ساخته بود متاسف بود در اینجا ما تفاوت ای که ما داره سطحی و واقعی رو می بینیم در یک زمان شاور حتی در بین انبیاء بود و نبوفت میکد. روح به اون داده شده بود. و دیگر ها ممکن بود تصور کنن که یک ایماندار راستینه به امین شکل کسی ممکنه به نظر برسه که درک درستی از کلام داره اعتقاد داره به علاقهیت مصیحی و علاقه منده تصورت این که به ضرورت هنوز تحول روحانی رو تجربه نکرده باشه اما گذر زمان همه چیز رو نشون میده و این در زندگی شعور نشون داده میشه و هرگز یک ایماندار راستی نبود از خداون نافرمانی میکنه به امین شکل کسی که در یک زمان میگه مسیحی هست و حلاقمنده با گذر زمان باز میگرد به گذشته به گناهانش و غیره اما تفاوت اینا در کجاست؟ چون که در متعالق قبل دیدیم دو نکتر از که این تفاوت رو نشون میده، اولا عدم توبه است، دو بومن عدم اتاعت. کلام خدا من هرگز او رو مجاب نساخت که گناهکاره. وقتی که به این آیات میخونیم سماهل چقدر به اون میگه که اون نافرمانی کرده اما شاول نمیپذیره و اعتراف نمیکنه که خطا کرده دائم فکر میکنه که کار درست اینو انجام داده نافرمانی نکرده به هیچ وجب مجاب نمیشه که گناهگاره توبه نمیکنه و نه از کلام خداوهان اطاعت میکنه و به خودش تصور میکنه اگر 60-70 درصد اطاعت کنم کافیست بس ایمان و نجات بخش همیشه توعمه با توبه ی راست این هست. همیشه سمرات زندگی یک مسیح واقعی اینه که از خداوند اطاعت میکنه. در مورد شاؤل میخونیم که به دنبال موقعیت خودش هست. در دلش اون آرزو و اشتیاق نیست تا از خداوند اطاعت کنه. اما این درس ها چگونی میتونه به ما تشویق بده؟ ما از کجا میتونیم یقین پیدا کنیم که مسیحی شدیم و نجات یافتیم خداوند از اون لطفش این اتیار رو به ما میدم ما یقین پیدا میکنیم که نجات یافتیم مسیح به جای ما برسلیب مرد و من کاملا بخشوده شدم و که از فرزندان خداوند هستم و شادی دل من رو فرو میگیدم اما گاهی این شادی در دلم نیست و ایمان بایستی همچنان به کلام و خداونت توسل به جویه و دعا کنه اما اون احساس بخشود شدن احساس مغفرت احساس نجات عبدی شادی عمیقی به ما میدم و ما میتونیم این را اکثر وقت داشته باشیم اما چیزهای دیگه نیست وجود دارم ما میتونیم به گذشته نگاه کنیم و بگیم من میبینم چگونه خداوان زندگی من را عوض کرده اکنون وقتی که گناه میکنم چقدر احساس بدی میکنم چقدر شرمنده میشم شرمسار میشم قبل از این که مسیحی بشم چون این احساساتی نداشتم بوجدانم کار نمیکرد یوهنا واقعا درست به ما میگه کسی که از خدا زاده شده نمیتونه گناه کنه به این معناه که نمیتونه به راحتی و مثل گذشته گناه کنه فجدانش او را عذاب میده آرامشش را از دست میده و بعد که گناه را مرتکب شد احساس بسیار بدی میده تلخیش به کام او ریخته میشه و با خودش میگه این چه شرارتی بود این چه کاری بود من کردم این چه غلطی بود که کردم که باعث شدم نام مصیبی حرمت بشه با این رفتاری که کردم با این گناهی که مرتکب شدم و بعد فرد میره نزده خداوند و توبه میکنه پس یکی مندر راستین مجاب میشه که گناهکاره و توبه میکنه و من و شما به عنوان یک مصیب باید هر روزه و اغلب توبه کنیم و این تشریخ بزرگی برای شما فراموش نکنید خداوند که شما رو نجات داده، عوض کرده بگیرون آدم قبله نیستیم و نشانه های دیگه نیست وجود داره شما واقعا میخوایید زندگی مقدسی داشته باشید و پیش برید و روشت کنید وقتی که خداوند عیسای مسیح رو خدمت میکنید یه شادی غریبی به شما میده و سنیدن کلامش لذت میورید ولی بنوان یک مسیح شواهدی در زندگی شما هست که میتونه به شما ثابت کنه که شما نجات یافته اید. به علاوه در درونتون روح مسیح هست و به شما قوت میده زمانی که نیاز داری تا از او اطاعت کنید. اینا جیزای بسیار عزشمندی هست و همه اینا بخشی از اتمینان ما هست از رستگاری من.
تمایز ایماندار راستین و دروغین
Series اول سموئیل
How to Tell False Converts from True
Sermon ID | 111424645293994 |
Duration | 32:47 |
Date | |
Category | Bible Study |
Bible Text | 1 Samuel 14-15 |
Language | Persian |
Documents
Add a Comment
Comments
No Comments
© Copyright
2025 SermonAudio.